رهبرن پرچم (هدایت ) را به دوش نمی کشد مگر اهل بصیرت وصبر.25\
*در ماجرای دفاع از دین، از همه چیز بیشتر،برای انسان ،بصیرت لازم است .بی بصیرت ها فریب میخورند.بی بصیرتها در جبهه باطل قرار میگیرند بدون اینکه خود بدانند .هم چنان که درجبهه ی ابن زیاد کسانی بودند که از فساق وفجارنبودند ،ولی از بی بصیرت ها بودند .22\4\71
*بصیرت یعنی روشنی دل ،بصیرت معنایش آگاهی وهوشیاری کتابی وروز نا مه ای ،رادیوییوعلمی نیست ،اشتباه نکنید .بعضی میگویند فلانی دید سیاسی ندارد ،قدرت تحلیل ندارد ،این بصیرت آن دیدنیست .
اینجا میدانی نیست که علم وفضل وقدرت تحلیل سیاسی وسابقه ی کار سیاسی واین چیزها رابطلبد.اینجا قدرت معنوی میطلبد .
*بصیرت یعنی بصیرت دل ،یعنی چشم دل باز کردن .بصیرت یعنی اینبازیچه های مادی،بازیچه های دنیوی این ملاحظات سیاسی پست را بی اعتنایی کردن ، مثل یه کاغذ مچاله ی بی ارزش پرتکردن توی سطل زباله ؛بصیرت این است بصیرت یعنی خدار را دیدن.
بصیرت یعنی آنی که خدا را ببیند ومقاومت کند .همین دوشرط کافی است اول:بصیرت،معنویت،توجه ،دوم:ایستادگی.2/3/66

*درحوادث گوناگون هم ممکن است بصیرت وبی بصیرتی عارض انسان شود امیر المومنان هم روی آن تاکید شده است بدین معناست که در حوادثی که میگذرد وپیش روی اوست وبا او ارتباط برقرار میکند ،تدبر کند وسعی کند ازحوادث به شکل عامیانه وسطحی عبور نکند.به تعبیر امیر المومنین "رحم الله امرأ تفکرفاعتبر واعتبر(نهج البلاغه خطبه103)یعنی باتدبرمسائل را بسنجد وبا این سنجش بصیرت پیدا کند.
*درجای دیگر می فرماید:بصیر آن کسی است که بشنود،گوش خود را برصداها نبندد؛وقتی شنید، بیندیشد.(نهج البلاغه خطبه153)
ایراد کار بسیاری ازکسانی که در لغزشگاه های بی بصیرتی لغزیدند وسرنگون شدند،این است که نگاه نکردند وچشم خودشان را بریک حقایق بستند .انسان باید نگاه کند ؛وقتی که نگاه کرد آنگاه خواهد دید .
ما اگر بخواهیم بصیرت پیدا کنیم ،باید چشم را باز کنیم ؛باید ببینیم . یک چیزهایی هست که قابل دیدن است. اگر ما ازآن ها سطحی عبور کنیم ،آنها را نبینیم،طبعا اشتباه میکنیم.
*خوب، یک نکته ای اینجا وجود دارد،کسانی بصیرت دارند اما در عین حال خطاو اشتباه ادامه پیدا میکند ؛بصیرت شرط کافی برای موفقیت نیست شرط لازم است .در این جا عواملی وجود دارد؛یکی مسئله نبود عزم واراده است .حقایق را میداننداما برای اقدام تصمیم نمی گیرند،برای اظهار تصمیم نمیگیرند، برای ایستادن در موضع حق ودفاع از حق تصمیم نمیگرند.
البته این تصمیم نگرفتن هم عللی دارد. گاهی عافیت طلبی است ،گاهی تنزه طلبی است،گاهی هوای نفس است،گاهی شهوات است،گاهی ملاحظه منافع شخصی خود است،گاهی لجاجت است؛یکی حرفی را زده میخواهد پایحرف خودش بایستد.
*افرادی(هم)هستند اطلاع هم دارند،واقعیت رامیدانند ؛ اما به جهت گیری های مخالف ،به جهت گیری های دشمن کمک میکنند،کسانی که یک روز به شکل افراطی اتقلابی بودند؛اما یک روز در نقطه مقابل آنروز ایستاده اند ودر خدمت ضدانقلاب قرار گرفتند!این به خاطر همین عوامل است هوای نفسانی شهوات نفسانی ،غرق شدن درمطالبات مادی.عامل اصلی این ها هم غفلت از وظیفه غفلت از مرگ،غفلت از قیامت است؛اینها موجب میشود که بکلی 180 درجه جهت گیری شون عوض شود.4/8/89
*تمام مشکلاتی که برای افراد یا اجتماعات بشر پیش می آید،بر اثر یکی از این دو است:یاعدم بصیرت یا عدم صبر.یا دچار غفلت میشوند واقعیت ها را تشخیص نمیدهند، حقایق را نمی فهمند،یا باوجود فهمیدن واقعیات،از ایستادگی خسته میشوند.
لذاست که به خاطر یکی از این دو،یا هردو تاریخ بشر پر از محنت های بزرگ ملت هاست؛ پر از غلبه بزرگ زورگویان عالم برملت های ضعیف النفس وغافل است. ده ها سال ویا صدها سال مقهور سیاست جهان خوارست ،چرا ؟ مگر اینها انسان نبوده اند ؟بله لیکن یا بصیرت نداشتند ویا اگر بصیرت داشتند در راه آن آگاهی خود فاقد صبر لازم بوده اند؛یعنی یا بیداری نداشتند ویا پایداری نداشته اند.
*شما امروز وقتی در افق سیاسی جهان نگاه میکنید،اگر یک ملت وجود داشته باشد که هیچ سلطه خارجی بر آن نیست ،در راس آنها ملت ایران است.
چرا؟جون بوسیله جوانان این ملت بوسیله مسولان این ملت،بوسیله رهبران وهدایت گران این ملت ،بصیرت وصبراز امیر المومنین علیه السلام آموختند.این دو خصوصیت این قدر مهم است!۱۲/۸/۷۷
*امروز هم در دنيا كسانى كه در رأس قدرتهاى سياسى زور گو و مداخلهگر، يا در رأس كمپانيهاى اقتصادى، يا در رأس دستگاههاى سرطانگونهى تبليغاتى و شبكههاى عظيم سودجوى تبليغات قرار گرفتهاند، از طريق يكى از اين دو خصوصيت بر ملتها حكم مىرانند و زورگويى مىكنند. يا سعى مىكنند ملتها را در غفلت نگهدارند و بصيرت آنها را از آنها بگيرند - اگر هم نتوانند به طور كلّى از آنها بصيرت را سلب كنند، در يك مورد كه يك مسألهى خاص برايشان مهمّ است، سعى مىكنند بيدارى ملتها و بصيرت انسانها را در آن جامعه سلب نمايند - يا آنها را دچار بىصبرى كنند. گاهى يك ملت و يك مجموعهى انسان، در يك راه درست دچار بىصبرى مىشوند. اين بىصبرى هم يك امر تلقينى است؛ مىشود به ملتها تلقين كرد.
*امروز شما بدانيد كه در شبكههاى تبليغاتى، ميلياردها دلار خرج مىشود، براى تلقين همين چيزها در ملتها، كه آنها را يا از تشخيص درست، يا از صبر صحيح و كامل دور بيندازند و دور كنند. علّتِ اينكه استكبار و در رأس قدرتهاى استكبارى، رژيم ايالات متّحدهى امريكا با انقلاب اسلامى و با جمهورى اسلامى مخالف است، اين است كه جمهورى اسلامى و انقلاب اسلامى، يك بيدارى جهانى را طرّاحى و زمينهسازى كرد.۱۲/۸/۷۷
*امروز ملت ما بر اثر بصيرت است كه توانسته است بايستد. ملت ما ميداند عليه او چه توطئههائى هست، چه كسانى توطئه ميكنند، هدف از اين توطئهها چيست، از چه چيز ملت ايران ناراحتند؛ اينها را مردم ما ميدانند. ملت ايران ميدانند كه روحيهى ايمان، اسلام، آزاديخواهى، استقلالطلبى، ايستادگى در راه درست، دشمن را عصبانى كرده. مردم ما دشمن را هم ميشناسند. شيوههاى او را هم بتدريج همهمان ياد گرفتيم، فهميديم شيوههاى دشمن چيست.
*اين بصيرت خيلى چيز باارزشى است. اگر اين بصيرت نبود، ملت ما نمىايستادند. تبليغاتى هم كه دشمنان ميكنند؛ چه آنهائى كه خودشان مستقيماً تبليغ ميكنند، چه آنهائى كه به زبان بلندگوها و بوقهاى اجارهاىشان ميدمند و از زبان آنها پخش ميكنند، همهاش در جهت اين است كه اين بصيرت را از مردم بگيرند؛ امر را بر مردم مشتبه كنند؛ آنها را از ايمانشان، از اسلامشان، از استقامتشان، از ايستادگىشان در اين راه، از معرفت درستشان نسبت به حوادث زندگى دور كنند.